tg-me.com/QMproblems/138
Last Update:
⭕️ عدم خودباوری؛ عاملی موثر در عقب ماندگی علمی (قسمت دوم)
بعد دفاع از پایان نامه ام بود که یکی از اساتید بنام و باسابقۀ دانشکده را در دفتر آموزش دیدم. از آنجایی که در دوران لیسانس از شاگردان خوب ایشان بودم و مباحثاتی نیز باهم داشتیم، من را به خوبی میشناختند. بعد از سلام و احوالپرسی، ایشان بی مقدمه به من گفتند که شما با این روندی که میروی به هیچ جایی نمیرسی! این جمله از جانب این استاد، که تأثیرگذاری زیادی میان دانشجویان داشت، برایم بسیار سنگین بود. با خود سریع مروری کردم تا ببینم کجای کارم مشکل داشتم که ایشان اینگونه واکنش نشان داده است. چون عجله داشتم و حدس میزدم ایشان هم وقت ندارد از بحث پرهیز کردم و خداحافظی نمودم.
بعد از آن دیدار ذهنم به شدت مشغول شد. هرچه فکر میکردم که کجای مسیر را اشتباه کرده ام به هیچ نکته ای نمی رسیدم، زیرا برای انتخاب راه پژوهشی خود تفکر بسیاری کرده و با چندین نفر از بزرگان فیزیک در داخل و خارج مشورت کرده بودم. به هرحال آن استاد نیز جایگاه بالایی در ذهن من داشت و نمی توانستم نظر ایشان را نادیده بگیرم. به هر ترتیبی که بود باید مسئله را برای خود روشن میکردم. از این رو همان شب ایمیلی زدم و از ایشان تقاضای وقت ملاقات کردم. فردای آن روز به دفتر ایشان رفتم تا از علت صحبت دیروزشان بپرسم. ابتدا ازشان تشکر کردم و به ایشان گفتم که حرفشان نشان از علاقه ایشان به بنده دارد و برایشان توضیح دادم که چرا گرایش بنیادی و موضوع معضلات کوانتوم را برای پایان نامه انتخاب کردم.
چون در حوزۀ نظریۀ ریسمان متخصص بودند، برایشان نتیجۀ ایمیل به آقایان ساسکایند، ویتن و وفا، که از سرآمدان نظریۀ رسیمان هستند را ارائه کردم. با توضیحاتی که دادم و اشاره به پاسخ های آن اساتید ایشان کمی از موضع خود پایین آمدند و گفتند: "من هم می دانم نظریۀ کوانتوم مشکل دارد. اکثر اساتید میدانند. اما تا الان که در آزمایش به مشکلی برنخوردیم که بخواهیم آن را عوض کنیم." این صحبتشان برایم واقعا عجیب بود، چون خود ایشان بر روی نظریه ای کار میکردند که تا الان نیاز تجربی پشت آن نبوده و شاید تا چندین دهۀ آینده هم نتوان به فناوری ای رسید تا پیش بینی های آن را آزمایش کرد. از طرفی این یک واقعیت است که تمام نظریات فیزیک فعلی تنها دربارۀ 5 درصد از مادۀ عالم است و ما هیچ نظریه ای برای توصیف 95 درصد دیگر نداریم.
به ایشان یادآور شدم که تنها انگیزۀ اینشتین برای ارائۀ تئوری نسبیت خاص یک ایدۀ بنیادی، یعنی ایجاد وحدت نظری میان تبدیلات الکترومغناطیس و مکانیک بود و به گفتۀ خود اینشتین، او از آزمایش مایکلسون-مورلی اطلاع نداشت. الان هم اکثر فیزیکدانان مطرح منتظر یک تحول بزرگ در بنیان های فیزیک هستند. ایشان با لبخندی گفت: "بله، باید بر روی این زمینه ها کار کرد اما این کار من و شما نیست!" بلافاصله پرسیدم پس کار چه کسی است؟ ایشان پاسخ قابل تأملی دادند و گفتند: "اینها کار همان امثال واینبرگ و ویتن است. ما در سطحی نیستیم که بتوانیم بر روی این مسائل بنیادی کار کنیم. کار ما فعلا همین ضرب و تقسیم های اولیه است و باید این ها را به خوبی انجام دهیم." این حرفشان واقعا مرا متعجب کرد. مجددا برایشان مثال اینشتین را زدم که تا 26 سالگی با کارهایش بخش بزرگی از فیزیک را متحول کرده بود.
خلاصه آنکه نه ایشان قانع شد که ما میتوانیم و باید بر روی مسائل بنیادی کار کنیم و نه من از صحبت های ایشان قانع شده بودم، اما این دیدار نکات جدید و عمیقی را از دلایل عدم سهیم بودن ما در مسیر پیشرفت علم برایم روشن ساخت. متوجه شدم تا وقتی که مروّجان اصلی علم در ایران چنین نگرشی دارند ما هیچگاه نمی توانیم نسلی نوآور، مبتکر و با اعتماد به نفس تربیت کنیم. حالا دیگر میفهمیدم دلیل اصلی مخالفت ها و سنگ اندازی های دانشکده بر سر راه دانشجویانی که میخواستند گرایش بنیادی را انتخاب کنند، چه بوده است. اما سوال مهمی نیز گریبانم را گرفته بود؛ به راستی برای تغییر این نگرش مخرب چه کاری از دست ما دانشجویان برمی آید؟
🆔 @QMproblems
BY Quantum problems

Share with your friend now:
tg-me.com/QMproblems/138